در حقیقت نور روز از دیده ی شبگیر توست
وسعت هر کهکشان در نقشه ی تسخیر توست
حرف قلبم را به تو با شعر میگویم ببخش
هر کجا را هم نفهمیدی دگر تقصیر توست
تو خودت هم گر نخواهی نور دنیایم شوی
قسمت است و شاید این هم بخشی از تقدیر توست
نارضایی هم کنی بر این مقام نورتاب
چهره ی ماه و کمالت در جهان زنجیر توست
گفته بودم حرف قلبم را به تو با رمزِ شب!
هر چه گفتم روشن است و مابقی تفسیر توست
بر لب جویی نشستم تا بببینم طی عمر
آنچه میبینم سراب است و فقط تصویر توست
داوود شمسی
ZibaMatn.IR