یک حادثه ی تلخم و یک خاطره ی زهر
آری تویی آن قندتر از قند ولی قهر
من کوچه ی بن بستم و یک مرد خیالی
تو دختر زیبایی و شهزاده ی این شهر
من بی خرد و گمشده در عصر زوالم
تو نابغه ی قرنی و علّامه ی هر دهر
من دوزخ خشکیده در این جای جهانم
تو چشمه ی شیرینی و جاری شده در نهر
کوبنده ترین حالت چشمت به من افتاد
باید که بمیرم من از این مهر و از این قهر
🔸عنوان شعر : خاطره ی زهر
✍شاعر : مهدی سلمانی
🖇تفسیر مهدی سلمانی :
این شعر درباره یک خاطره تلخ عشقی است.من خودم را به عنوان یک فرد بی خرد و گمشده در عصر زوال توصیف می کنم،در حالی که او (معشوقه) را به عنوان یک دختر زیبا و شهزاده شهر توصیف می کنم.و احساس می کنم که او قندترین قند در حالی که قهر است.و خود را در یک کوچه بن بست و مرد خیالی تصور می کنم و او (معشوقه) را به عنوان یک نابغه و علامه میدانم و خودم را در دوزخ خشک و تلخ تصور می کنم در حالی که او (معشوقه) را به عنوان یک چشمه شیرین و جاری در نهر توصیف می کنم و اصل این نگاه تند و کوبنده چشمانِ او،به عاشق (من) آسیب می زند و از مهر و خشم او باید جانم فدایش بشود.
ZibaMatn.IR