سیلِ غم درسینه غوغا می کند یک شب نیایی
در دلم آشوب بر پا می کند یک شب نیایی
لحظه هایم سردوبی جان بی تو غم در سینه پنهان
با تو بودن را تمنّا می کند یک شب نیایی
چشمهای منتظر در اوجِ تنهایی و ماتم
ظلمتِ شب را تماشا می کند یک شب نیایی
ساحلِ آرامشم بی بودنت طوفانِ غم شد
غم به جانم خیمه درجان میکند یک شب نیایی
هرشبم همچون کویری تشنه می ماند ز یادت
ای بهارم دیده گریان می کند یک شب نیایی
بادصبا
ZibaMatn.IR