زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.8 امتیاز از 6 رای

پاییز آمد
اینجا بادهایِ خفیفِ پاییزی وزیدن گرفت
خاطراتم زنده شد
و من را به یادِ چشمانِ بی پناهشان انداخت
منظره ای زیبا می بینم
و صدایی که در دره طنین انداز بود
این آخرین پاییزی بود که
چهره ی پدرم را می دیدم
با اینکه شکسته بود
اما او از شانه هایش برای زندگی من استفاده کرد
و شب اشک از چشمانم جاری شد
و دیدم که مادر و پدرم به بهشت رفتند
و مرا در این دنیای بیگانه تنها گذاشتند
نمی دانم چه خطراتی در آینده ام مرا تهدید میکند
میخواستم پدرم دستامو محکم بگیره
و مادرم بگه هنوز امیدی هست
و من در طلوعِ خورشید مادرم را دیدم که لبخند می زد
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن