تا پاک کنی از همه دنیا اثرم را
باید که بچینی همه بال و پرم را
بر جام دلم خون جگر ریخته ای باز
از کون ومکان هم تو نگیری خبرم را
باید دل آشفته ی من را توببینی
این حال عجیب وغم عشق دگرم را
لبریز شده قلب من از طرز نگاهت
فرصت بده تا باز ببینی ثمرم را
من میل پریدن که ندارم به هوایی
این درد فراق تو شکسته کمرم را
رگبار غزل ریخته ام من که به پایت
پس چیست دلیلش که نخواهی اثرم را
درویش پور
ZibaMatn.IR