نیمه گمشده عزیزم،
روز ها و سال ها انتظار از پس هم می گذرند و خبری از تو نیست.
روز هایم تاریک تر از شب و شب هایم روشن تر از روز شده اند، هر روز بر تعداد تار های سفید خرمن مو هایم اضافه می شود، چشمانم به در خشک شد!
کجایی؟
شاید اشتباهی کسی را جای من پیدا کرده ای و خود را به آن پیوند زده ای اما اگر اینطور باشد چرا از ترکیب ناجور و زشتتان متوجه نشدی که لنگه اش نیستی ؟
شاید هم در مسیر پر پیچ و خم دنیا گم شده ای و سرسختانه در پی پافتنم هستی!
جانان من!
بیا و به این غم اجازه جولان بیشتر نده، باور کن تو هم به اندازه من به این یکی شدن نیاز داری!
اگر نامه ام به دستت رسید در کرانه قلبت به من رجوع کن.!
ZibaMatn.IR