پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تا زنده ایم قسمت ما غیر داغ نیست...
داغ داغ سرکشیدتنهایی اش رازنی در کافه...
بی گناه قلبمچشم نداشتاما چه داغ ها که ندید...
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردنچون داغ سوزناکیم چون زخم دَردمندیم...
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود.طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش....
من یی چای داغ زیستن نتوانم...
داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولیبی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است...