سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
اولین دیدار پت پت می کند انگار فانوسی در باد...
آفتاب پاییزدیگر گرمم نمی کند ،یاد اولین دیدار کتاب "ارغوان در برف" شاعر :زهره زاهدی مجموعه ی هایکو و تانکا...
از لحظه ی اولین دیدارمونزیباترین دعای روی لب هام اینه جانم فدای جان تو......
روزی را به یاد دارم کهتمامِ دلخوشیِ جهانم، فشردنِ دستانت بودوقتی که اضطرابِ اولین دیدار، جانِ یک آدم را میگرفت...اکنون نیز همان است یادت می آید؟ گریه کردیم، خندیدیم، غصه خوردیم، قدم زدیم، رفتیم، آمدیم...بی شک انتها در عشق نامفهوم ترین کلمه یِ بشر است وقتی که حتی به وضوح، جسم ها تسخیر می شوند...با همه یِ وجود خوشحالم که به دنیا آمدی و من هم در زمانه ای هستم که تو برایِ زیستن برگزیده ایتولدت مبارک و به ماجرایِ جهان خوش آمدیحتی اگ...