سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
باز هم، بویِ پاییزباز، آبانِ غم انگیزشده از جای جایِ جانِ من سَر ریزآه ای ناجی؛ مرگ جامِ شیرینت را در خُمِ جانم ریزشیما رحمانی...
این کوچه ها هنوز بوی پاییز میدهند،ازلابلای خاطراتت دراین شهر هنوز بوی پاییز می آید!نَکُنَد بازهم فکر رفتن به سَرَت زده؟!پاییز رفته و این شهر هنوز بویِ پاییز میدهد؛هراسَم هست ازاینکه میان زمستان،عزمِ رفتن کنی،باور کن این زمستانبویِ پاییز میدهد..!...