یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
عکستو گذاشتم صفحه گوشیمهر دفعه قفلش رو باز میکنم، نیم ساعت قفل میشم ......
در قفل فروبسته ی غم های دل خویشآن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم...
دیگر سکوتم از رضایت نیست، آخرقفلی که بستی بر دهانم، بیکلید است.......
روی این قفل نوشتند دعا می خواهدمن سپردم به خودشهرچه خدا می خواهد ......
بین این همه آدم من چرا قفل تو شدم...
عکستو گذاشتم صفحه گوشیمهر دفعه قفلش رو باز میکنم، نیم ساعت قفل میشم..!...
عکستو گذاشتم صفحه گوشیمهر دفعه قفلش رو باز میکنم نیم ساعت قفلش میشم!...
واژ ها در دهانم قفل شده اندتا کلید را بردارمتو زنگ زده و گریخته ای !...
روی این قفل نوشتند / دعا می خواهدمن سپردم به خودش/ هرچه خدا می خواهد...
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد...
روزگاری است که دنبال کلیدند همهتو، ولی قفلتر باش مرا...