سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ولی قطعاً تنها کسی که تو عالم عصبانیتم واسش می میرم تویی. قطعاً تنها کسی که توی همه ی بی حوصلگیام وقتی حتی حوصله ی خودمم ندارم، منتظر پیامشم تویی. قطعاً تنها کسی که وقتی از همه دور شدم و می خوام تنها باشمم هنوز نیاز دارم کنارش باشم تویی. قطعاً تنها کسی که هرچقدرم سرم شلوغ باشه همه چیو فراموش می کنم و کل تایممو اختصاص می دم بهش تویی. قطعاً تنها کسی که تو اوج ناراحتیا می تونه با یه ویس آرومم کنه تویی. قطعاً تنها کسی که فکر بهش شده راه فرار من تویی...
بوی عطری می رسد از دور، می گویم توییقاصدک می رقصد و پُر شور، می گویم تویییک نسیمی می وزد بر گونه های خیس منمی رود پس، پرده های تور می گویم توییبغضهای کهنه را سر می کشم من بیت بیتبوسه ها می گیرم از انگور، می گویم توییباد می افتد به گندمزار، می لرزد دلمچون پریشان گیسوانِ بور، می گویم تویینیمه شب ها می کنم آغوش روی ماه بازمی شود سر تا به پایش نور، می گویم توییشعر می خوانم برای باغ سبز خانه امشاخه شاخه می شود مسرور، می...
بوی عطری می رسد از دور، می گویم توییقاصدک می رقصد و پُر شور، می گویم تویییک نسیمی می وزد بر گونه های خیس منمی رود پس پرده های تور، می گویم توییبغضهای کهنه را سر می کشم من بیت بیتبوسه ها می گیرم از انگور، می گویم توییباد می افتد به گندمزار، می لرزد دلمچون پریشان گیسوانِ بور، می گویم تویینیمه شب ها می کنم آغوش روی ماه بازمی شود سر تا به پایش نور، می گویم توییشعر می خوانم برای باغ سبز خانه امشاخه شاخه می شود مسرور، می...
بی تو دل و جان من سیر شد از جان و دل جان و دل من تویی ای دل و ای جان من...
شب چیزی شبیه بازوان مردانه یِ توست به راستی چه زیباست غرق شدن در آغوش تویی که قشنگ ترین وقت بخیر دنیای منی...