سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
توسلای لشکر حق را سر و سردار اباالفضلوی دست علی در صف پیکار اباالفضلهم خون حسین بن علی در تن پاکتهم روح تو در پیکر ایثار اباالفضلریحانه دو فاطمه، ماه سه خورشیدآرام دل حیدر کرار اباالفضلمانند تو در ارتش اسلام که دیدهفرمانده و سقا و علمدار اباالفضلتو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریکتو لاله عباسی و ما خار اباالفضلهم کاشف کرب پسر فاطمه هستیهم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضلبر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبتهر خسته دلی نام تو تکرا...
علمداری چو تو هرگز ندیدم وفاداری چو تو دیگر نبینم تویی بابَ الحَوائِج یا اَبَاالفضلامیدم هست باشی تو شفیعم شعراز:حسین صالحی...
پیمان برادری را از کسی آموختم که دستانش را برای عهدی که بسته بود نابرادران ببریدند اما غافل از اینکه جوشنه خونش تا به ابد بر تالک دنیا عیان است. آری فقط ابوفاضل بود که این کار توانست. سلام و درود خدا بر ابالفضل علیه السلام و خاندانش......
عارفان و عاشقان باید در برابر عشق بازی ابوالفضل زانو بزنند؛حمیتش که آب را از لبان تشنه اش فرو ریخت؛اراده پولادینش که دو دستش بر زمین افتاد،اما نا امید نشد و مشک آب، به دندان کشید؛و اخلاصش که پاره پاره به خونش غلطید،و سرخ گون به ملاقات جانان جان سپرد....
مثل عباس کسی هست دلاور باشد، با همه تشنگی اش یاد برادر باشد...
بی دست کربلا دست مرا بگیر......
به امتداد هر دستتقامتی افتادهآب شرمنده شداز مشک چال گونه هایتعباس...
نفر به نفر جان به جان یار به یار جنگیدندو این بین خواهرانی ماندند از جنس زینب، با داغی سوزانُ هجری همیشگیُ سهمی از زَجهو گُلی پرپر در دامان به خاک نشسته اشان!.و عجیب از این بی قراری، که وصفش چَشمی تر میکندُجِگری را لهو قلبی را پاره پاره!.امان از دل هایی به مثالِ زینب،که چاره ای نیست بر آنها،...
چه کسی دیده لب آب بسوزد جگری؟روی دست پدری جان بسپارد پسری؟چه کسی دیده که لب تشنه ای از سوز عطشآب در دست و ننوشد به هوای دگری؟السلام علیک یا باب الحوائج یا قمر العشیره...
الحق که به تو نام قمر می آیدای ماه ترین عموی دنیا عباس! السلام علیک یا قمر العشیره...
ای عشق زلال، روح دریا عباس!زیبایی محض، ای دلارا عباس!الحق که به تو نام قمر می آیدای ماه ترین عموی دنیا عباس!...