پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رد پایم را برف می پوشاندرد اشک هایم را بگیربیا که سوز تب فراق توکشنده تر ازسوز سرماستمجید رفیع زاد...
میان این زمستان درون برف و باران من سینه سرخه ام یک سینه سرخپَر می کشم روی برف ها سوز سرما سینه ام را می سوزاند پر و بال ام را تند باد می شکند درون قرنیه ی چشمان من بهار سر سبز شعله می کشدوقتی سرخی را بر روی سینه ام می بینم یکباره یاد گل سرخ می افتم تو نمی دانی کهچطوریدارم تقلا می کنم درون برف تا به بهار برسم تا به بهار برسم !* سینه سورخه : نام پرنده ای است بومی در گیلان که در غرب گیلان به آن « زی زا » هم...