متن ماوا مقدم زاد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ماوا مقدم زاد
ترجیح من؛
نمیدانم که من در ذهن و قلب تو چگونه ام، اما تو در من هر لحظه را به حیات مشغولی...
صبح که روی صندلیِ جلوی آیینه ات مینشینی و شانه را روی تارهای سیاه روی سرت میکشی، من با نوای خوشِ ویالون گونه ی گیسوانت بیدار میشوم.
عصرها...
کاش شهربازی بودم
و تمام عمرم را، شادی و قهقهه ی کودکانی را میدیدم، که در دنیایی متروکه، با بزرگ ترهایی بی رمق، برای ساعتی با من خوشحال بودند.
کاش باران بودم
و به گل هایی که قرار است دلیلِ عاشقانه های کوچک اما واقعیِ مردان و زنانِ در رَه...
در حال بارگذاری...