شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
ترجیح من؛نمیدانم که من در ذهن و قلب تو چگونه ام، اما تو در من هر لحظه را به حیات مشغولی...صبح که روی صندلیِ جلوی آیینه ات مینشینی و شانه را روی تارهای سیاه روی سرت میکشی، من با نوای خوشِ ویالون گونه ی گیسوانت بیدار میشوم.عصرها قهوه دم میکنم و فنجانی دستت میدهم، دفترم را باز میکنم و فرشته ای را درحال نوشیدن قهوه وصف میکنم.میدانی؟ تو که کنارم باشی هم قهوه چیز دیگریست و هم شعر.توچاشنی شعرهای من شده ایشیرینی همراه با قهوه ام شده ایتو...
کاش شهربازی بودمو تمام عمرم را، شادی و قهقهه ی کودکانی را میدیدم، که در دنیایی متروکه، با بزرگ ترهایی بی رمق، برای ساعتی با من خوشحال بودند.کاش باران بودمو به گل هایی که قرار است دلیلِ عاشقانه های کوچک اما واقعیِ مردان و زنانِ در رَه عشق بشوند، جان میدادم.کاش کتاب بودمکه دلیلِ تحول در زیستنِ انسانی میشدم.کاش عروسکی بودمکه شورِ زندگانی را در دلِ دخترکانِ گیسو تراشیده ی در بیمارستان ها، زنده میکردم.کاشکمیفق...
به عقیده ی من جهان را زنان نگه داشته اند.از هر طرف که به جهان نگاه میکنم دلیلِ استقامت و پایداری اش وجود زنان است.هر خانه، هر خانواده، هر اجتماع، هر بچه، هر مرد» به شجاعت یک زن نیاز دارد تا به کمال و استواری برسد.پس به جرعت میگویم، در این جهان زنان دلیلِ بقا هستند.و قِداسَتِشان افتخارِ جهانِ هستی.🧘🏻♀️👸🏻مقدم زاد ...
اگر من نهالی باشم که تازه از دل خاک بیرون آمده، قطعا آب و نورم تو هستی پدر...
صَنما، الهه ی نیکوسِرشتتو از کدام کرانه ها آمده ای؟از دل کدام بوم وبر سربلند کرده ای؟صنما، ای طلوع نیکی نِساشما سرو بلندبالای باغِ پژمرده ی منیدر آسمانِ وقت سحر میبینمتشما روی خورشید را هم کم کرده ایای نازنین، بودنت روی خوشِ گیتی استنور دیده، ای تمنا، جاویدان بمانیمقدم زاد ...
کاش شهربازی بودمو تمام عمرم را، شادی و قهقهه ی کودکانی را میدیدم، که در دنیایی متروکه، با بزرگ ترهایی بی رمق، برای ساعتی با من خوشحال بودند. کاش باران بودمو به گل هایی که قرار است دلیلِ عاشقانه های کوچک اما واقعیِ مردان و زنانِ در رَه عشق بشوند، جان میدادم. کاش کتاب بودمو دلیلِ تحول در زیستنِ انسانی میشدم. کاش عروسکی بودمکه شورِ زندگانی را در دلِ دخترکانِ گیسو تراشیده ی در بیمارستان ها، زنده میکردم. کاشکمیفقط کمی من ...