شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
چه کسی می داندغم شدهبر دلم آوار ولی می خندمخانه دلگیر و خیالت شده با واژه ی شعرم همراهو چه محزون نگهم در پی تومی نشیند به تماشای غروبغرقِ احساس تو را خواستنمدر سکوتی پر دلتنگی محضچه کسی می داند... بادصبا...
تویی آن مهرِ محزون، لیک مَه روی...💛...
من و تو در پهنه زمیندلخون ترین شقایقیمما هر دو در سینه زمانمحزون ترین دقایقیم...
آسمان که ابری میشودحتما دل آدمی گرفته استخورشید شرمنده میشود وپشت ابر پنهان میشود!فرشته ها اشک میریزندمردم به آن باران میگویند!میبینی؟! اهل آسمان همه برای این دل گرفته محزون اند!امان از اهل زمینکه هیچ کس کک اش هم نمیگزد!آدم ها دچار یک نوع نامهربانی مزمن شده اند!!...