متن محسن سلیمی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محسن سلیمی
شب ها را بیدار میمانم با فکر تو، حیف است خوابیدن وقتی زندگی اینقدر بی رحمانه کوتاه است...
هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی، اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی...
آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟!...
عشق نوعی میلاد است. اگر پس از عشق، همان انسانی باشیم که پیش از عشق بوده ایم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، بامعناترین کاری که می توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است …
دروغهای مرا پای مرامت بگذار!
بخشیدن بلدی؟
خوش آمدی در این خانه به امید تو باز است هنوز...
من با دستای تو دنیامو نمیسازم...
هزاران بار به دشمنانت فرصت بده تا با تو دوست شوند، اما به دوستانت یک فرصت هم نده که دشمنت شوند، زیرا دوستانت جای زخم های دلت را دقیق می دانند.
پنجره ی اتاقم باز بوده،
باد ورق های دفتر شعرم را با خود برده!
ترسیده ام...
تمام شهر عاشقت می شوند...
دلم
حال خوب می خواهد!
خسته ام از نگرانى ها
و مشکلاتى کہ
شب و روزم را
محاصرہ کرده اند
و نمى گذارند
حال خوش
از گلویم پایین برود
من این روزها
بیشتر از هر چیزى
نیازمندم بہ یڪ فنجان
حال خوش در آغوش زندگى!
یک تعداد آدم هایی هستند که در
بدترین و سخت ترین شرایطِ رابطه یِشان
نمیتوانند از کسی که دوستش دارند بگذرند؛
درست مثل موج که در آرام ترین
و حتی طوفانی ترین لحظه ها
از دریا جدا نمیشود!
اگر این آدمها در زندگیتان وجود دارند
قدرشان را بدانید،
این ها...
در این کویر که حتی اشک نمیگرید بحاله ما
عشق در خانه ی من او برکت هرساعت من
باورم نیست ولی باورکن
او نه آدم نه فرشته ست، خداست
م.س
واقعی ترین رویایی هستی که زندگی کرده ام!
کاش ساعتم را می آوردن
کاش در ایستگاه آخر قبل از پیاده شدن ازدنیا رفته باشم....
بیادت آرزوها دستِ خاک بسپردم
برآورده شدی افلاک مئوا گشته ام
بعضی ها هیچ وقت گرسنه نمی مانند
چون همیشه حسرت مرا می خورند