پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
یک شب میان قنوتمستجاب می شویاما اگر اجلمهلت دهدسلام پایاننمازم رامجید رفیع زاد...
مادرم گفت به من: "خیر ببینی پسرم"مستجاب ست دعایش به گمانم با تو......
از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باشآدم ها زیاده خواهندکم بخواهی تمامت را می خواهندبیشتر که بخواهی می شوی غول چراغ جادوی خواسته هایشان ...محبتی که نمی کنند و از تو همیشه می خواهندصداقتی که در وجودشان مرده است و در وجود تو می جویندتوجهی که ندارند و انتظارش را از تو دارندو دوستت دارم هایی که وقت نیاز کنج لب هایشان ذکر می شودتا آمین لب های تو ، مستجابش کندآدم ها همیشه آدم نمی مانندوقتی که هوس خوردن سیب هم خدای آنها را می گیردهمان...
عشق را آرزو کردمو تو مستجاب شدی️️️️...
تو...!تنها تو که مستجاب شویمنِ بیایمان تبدیل میشوم به مومنترین آدمِ این شهر...️️️...
خوش آمدی به زمین ای شروع زیباییتو عطر یاسی و نرگس تویی که زهراییتو آن طلوع قشنگی که در کنار علی، برای ظلمت شبهای مکه آمدهایمقامِ فاطمه بودن فقط لیاقت توست، طلوع کن که محمد رسالت خود را، دگر به واسطه تو، تمام خواهد کردتو آمدی که بگویی شرافت یک زن، ز سرنوشت حسینت قیام خواهد کردتو آمدی که بگویی اگرچه پهلویت، شکسته، اما از آن دوازده خورشید به آسمان و زمین، از تو هدیه خواهد شد، سلام بر تو که عشق محمدی و علی!برای وصف خدا شرح بهترین غزلی...
ما وصل خواستیم و رقیبان فراق رانفرین سریع تر ز دعا مستجاب شد...
یا ربدعای خسته دلان مستجاب کن...