پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلم یه دریا میخواد یه جا که تو موج موهاتیه جا که میون چشمات خودمو ببینمبیا نکن تو دل دل وسط یه قلب خوشگلاسمتو رو قلب ساحل میخوام بنویسمچال رو گونت لبخند دیوونت عطری که هر شب از سرت میپیچه تو خونتموهای خرماییت چشای دریاییت چی میشه قسمتم بشه این همه زیباییتچال رو گونت لبخند دیوونت عطری که هر شب از سرت میپیچه تو خونتموهای خرماییت چشای دریاییت چی میشه قسمتم بشه این همه زیباییتبیا نکن تو دل دل وسط یه قلب...
وقتی میپرسی چرا از بین میلیون ها نفر عاشق تو شده ام دوست دارم فریاد بزنم رو به همان میلیون ها نفر و به همه بگویم من دلم را به موهای خرمایی اش باخته ام ... به چشمهایش به آن ابروهای کشیده اش به چال روی گونه اش به خنده هایش که قند در دلم آب میکندولی راستش میترسم ... میترسم آنها عاشقت شوند ... پس فقط آرام در گوشت میگویمآمدنت دنیایم را عوض کردتو جای من بودی عاشق نمیشدی؟!...