پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در تلاش بافتن فرشی هستم،که طرح گل میانه اش، تصویر توست.مشغول نقاشی تصویر دو کوه هستم،که مابین آنها تو طلوع کنی.می خواهم رویاهایم را زمانی ببینم،که چون صدای تو پر باشد از زندگی. شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
انسان چون دل به ارتش خود ببندد،پشت سر خود،غیر از ویرانه،چیزی به جای نخواهد گذاشت. شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
چه می شود که این مرتبه،پیش از باران،تو بباری؟!...شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
بنگر، که این دنیا پر از آدم های متکبر است،که باید دور شوی از آنها،دوری از آنها،یعنی اینکه کماکان برای آدمی ارزشی باقی ست.شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
هر شخصی برای پا گذاشتن به دنیا،روشنایی می افروزد،بی آنکه چشم به راه پروانه ای باشد که دورش بگرددبی چشم داشت نوری از چراغ دست کسی... شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
این روزگار،فقط به درد آن می خورد،دورادور به آن بنگری و همچون رهگذری به آن بخندی. شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
اگر که به کودکی باز گردم،با خطی درشت،بر تخته سیاه خواهم نوشت:-- نمی خواهم بزرگ بشوم!.شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
تمام دروازه های بودنت را ببند،کسی که تو را بخواهد، به روزن پنجره ای هم راضی ست.تمام پنجره های بودنت را ببند،کسی که تو را بخواهد، به خیال تو هم راضی ست. شعر:نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
زمستانی را دوست دارم که با هیچ آغوشی گرم نشود!انسانی را دوست دارم که هیچ جنگی، نابودش نکند!عشقی را طلب می کنم،که گذر زمان از رنگ و بویش نکاهد... شعر:نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
به ناگاه، احساس غریبی وجودم را فرا می گیرد و به خودم می گویم: -- ای نگون بخت! چرا با زندگی چنین در آمیخته ای؟!وقتی میان این همه آدمی،آنکه باید پشت و پناهت باشد،بی پناهت می کند... شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
چونکه خورشید غروب کند،من جانشین او خواهم شد!من و خورشید درد مشترکی داریم،-- [بیرون راندن تاریکی از دنیا] ...تا وقتی که تاریکی بر روی زمین و درون آدمی باقی ست درد من و خورشید پایان نمی یابد...شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
بعضی اوقات آنقدر مرگ را نزدیک خود می بینم که فراموش می کنم آغوش خاکآخرین منزلگاه من است.شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...
بعضی اوقات زندگی آنقدر از من دور است که شبیه ستاره ای می شوم که تاکنون کشف نشده است!شعر: نەبەز گوران برگردان: زانا کوردستانی...