سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم...
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته......
اکنون جهانمفردای فرداهاروز و شبدر تو و عشقتخلاصه گشته است....
به حد دریا که عمیق است وخروشان ..عشقت در من در جریان است ......
عشقت گرفته از دل ما اختیار را...
خوشبختی یعنی عشقت بشه مامان نینیات...
خوشحالی یعنی اینکه عشقت بهمنی باشه...
ایکاش عاشقانه با من بمانی ای عشق تو در هوای عشقم من در هوای عشقت!...
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد هر چه خوبی بکنی با دل تو بد باش...
مهربانم/جانم/نبضم ضربانمدست من نیست /عشقت افتاده به جانم...
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشدهر چه خوبی بکنی با دل تو بد باشد...
تسلا میدهد دل را غم عشقت...