درخت دلتنگ تبر می شود...! وقتی پرنده، سیم برق را به او ترجیح می دهد...
چون می نگرم به کار عالم بهتر هر مسئله چند وجه دارد در بر ، . از منظر شعر ...آه بیچاره درخت از منظر جبر ...آه بیچاره تبر .
تبر کشیدی و آخر به جانم افتادی تویی که آمده بودی بهار من بشوی
چون موریانه، بیشۀ ما را ز ریشه خورد کاری که کرد تفرقه با ما، تبر نکرد
حرف هایش نشان آشنا می داد زیر گوش درخت تبر
اون درخت سربلند پرغرور که سرش داره به خورشید میرسه منم، منم! اون درخت تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه منم، منم!...
موریانه نه! این کابوس تبر است که درختمان را ذره ذره می خورد
دﺭﺧﺖ با غرور به ﻋﻠﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻟﮕﺪ ﻣﺎﻝ ﺷﺪﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﺪﯼ؟ ﮔﻔﺖ : ﺗﺒﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ که،ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩی