پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شهرِ بی حوصله ام باز به حرف آمده استبه خیابان بزن ای دوست که برف آمده است!...
یک فنجان چایاضافه دارم وحرف هاییکه تو را می خوانند!...
اومدم با دلم منطقی حرف بزنمگفت خفه شو دوسش داری...
تمام حرفبر سر حرفی استکه از گفتن آن عاجزیم...
با همه حرف کم میارم،با تو زمان...
حرفهایتان را به اندازهی دهانتان بردارید ،هیچکس از آدمهای دهان گشاد خوشش نمیآید !...
همهمه ی علف زارانحرفاز باد است...
حرف واسه نوشته و خوندن،واسه گفتن و شنیدن، زیاده...ولی فقط خواستم یه جمله برات بنویسیم:من اگه بمیرم، بویِ تو رو میدم...
زخم حرف کسی که دوسش داری،هیچوقت خوب نمیشه ......
گوش کن به حرف هایی که نمیزنم......