سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ترانه عاشقیهردوتامون زندگی و سوزوندیمعاشقی و به آخرش رسوندیمچشامون و رو خوبیامون بستیماینجوری شد رؤیامون و شکستیمدستامون و از همدیگه بریدیمواسه اینه همیشه ناامیدیمدل به دل همدیگه ما نبستیماینجوری که ما تک و تنها هستیمبجز خطا از این وفا ندیدیماز عشقمون بجز جفا ندیدیمشاید واسه اینه که زود پریدیماز زندگی هامون خیری ندیدیم.حسن سهرابی...
ای یار به یکباره مرا درد شدیدزدیده ز من چه دیدی و ترد شدیاز زیرکی ات به عمق جان فهمیدمنادیده بیامدی و همدرد شدی...
ای کاش دلِ ما اسیرِ نیرنگ نبودهمفکرِ گناه و فتنه و ننگ نبودبا اینهمه کشتار در عالمِ مادر فکرِ سلاح و جبهه و جنگ نبود...
نبردهوا بس ناجوانمردانه سرد استغزلها با رباعی در نبرد استدر این بازار سرد شاعرانهدلم تنها اسیر کوه درد استحسن سهرابیsohrabipoem...
شعرهایم تا آسمانبرایت قد می کشندباید روح بزرگی داشته باشی...
شعرهایماز آمدنت می گویندومن...بی خبرم....