شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنینا مسلمان شهر را این چاله کافر کرده است......
کافری یا قاتلی، یا از وجودم خسته ای؟روسری با رنگ قرمز، تازه کج هم بسته ای!...
از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان ؟کافرَست آن که تُرا بیند و بیدین نشود !...
چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنی نا مسلمان شهر را این چاله کافر کرده است...
آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اندمن کافر همه شب با تو به آغوش کشم...!...
آن بهشتی که همهدر طلبش معتکف اندمن کافر همه شببا تو به آغوش کشم...
کافر باشد که با لب چون شکرتامکان گنه یابد و پرهیز کند......