ساقی بیا که از مدد بخت کارساز کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
زندگی به من آموخت آنکه کام دیگری را تلخ می کند... غیر ممکن است کام خودش شیرین باشد...
فتح جهان به دست رفاقت محقّق است دنیا به کام حضرت دشمن همیشه نیست
خوش و خرم، دلش شاد و به کامش بود دنیا یش فقط یک نکته میماند، که او آن لحظه بی من بود
زندگی به من آموخت آنکه کام دیگری را تلخ می کند غیر ممکن است کام خودش شیرین باشد
شیرینیات به کام رقیب است و تلخیاش عمری مرا به خلسهی بیداد میبَرَد...
این شعر گوشه ی دامن زنی از ذشتستان است بتکاندش... کام تمام گنجشک های جهان شیرین می شود