پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رنگ های گرمِ پاییزی مالِ تومن تو را می خواهم یک رنگ. حجت اله حبیبی...
سراغ از عشق و یکرنگی کسی دیگر نمی گیردمجازی می خرد مادر دعای صبح و شامش راحجت اله حبیبی...
عنوان: دانه های برفچقدر دانه های برف را دوست دارم!برایشان فرقی ندارد کوه باشد یا جنگل،همه را به یک رنگ سفید می کند.یک رنگی شان را دوست دارم.می توانی رد پایت را با خیال راحت همه جا، جا بگذاری.پاییز نیست که بگویی خش خشِ، برگ ها تو را لو می دهد.یا تابستان نیست که بگویی شُر شُرِ آب ها شِلاپ شِلاپ قدم هایت را به درختان و کوه ها خبر می دهد.برف یک رنگ است.با خیال تخت می توانی رویش حساب باز کنی.من یک رنگی اش که صداقت را به یادم می آو...
یکرنگ باشی زیباتریچندرنگی فقط به رنگین کمان می آید !...
بیائید تا در بلندترین فرصت شبانه از هزار رنگی پاییز به یک رنگی زمستان برسیمیلدا مبارک...
دنیای تو رنگارنگ است ودنیای من سیاهولی یک رنگیه من بههمۀ دنیای تو می ارزد...