من بلدم پاییز باشد و تنهایی تمام خیابان را صفحه صفحه ورق بزنم و از هوای ناب پاییز ، جرعه جرعه بنوشم و زیر باران های مدام ، بخندم و دیوانه باشم ... بلدم گودال های کوچک انباشته از قطرات باران را تنهایی فتح کنم ، آب بریزد توی کفش...
ابری ترین هوای منی و خودت نمی دانی وقتی به تو فکر می کنم چقدر باران می بارد...
آسمان چشمانت را ... برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد ابری نکن...!
ابری نشو / پاییزکم دل خوش به لبخند توام...
ابری ترین هوای منی و خودت نمی دانی وقتی به تو فکر می کنم چقدر باران می بارد
پاییز... این جا هوای دل ابری می شود آن جا باران می گیرد و این عادلانه ترین حس عاشق ست!
بی حوصلگی،دلیل بی صبری بود بالای سرم هوا فقط ابری بود جوری که دلم خواست،نچرخید این چرخ حتی خود اختیار من جبری بود
چون صاعقه، درکوره ی بی صبری ام امروز از صبح که برخاسته ام، ابری ام امروز...!