خورشید دوباره با نوید آمده است از پنجره ی ابر سپید آمده است برخیز ببین دوباره از مشرق عشق یک صبح پر از نور امید آمده است
در طاق های بلندِ آسمان هر شب بهاری است گُل های سرخِ بی شماری در جامِ زرّین می شکوفند گویی فروغی می تابد از آن ابرهای ارغوانی بر موجِ گُل ها ای کاش بر ابرِ سپیدی می نشستم همراه با نور و نسیمی تا آن گلستان می رسیدم