
قاصدکک
گنجشک هستم، بر درخت تو غزل خوانم، بر سفره قلب تو من، امروز مهمانم، با عشق تو برای من همیشه بهاران است،
زندگی با عشق خوب است،
زندگی بدون عشق فقط گذر زمان است،
اما با عشق ، هر لحظه معنا دارد،
عشق همان نوری است که تاریکی را می شکند،
همان گرمایی که جان را زنده نگه میدارد،
قلبی که عاشق باشد، همیشه می تپید،حتی در سختترین روزها،،،،،،
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد
خورشید دوباره با نوید آمده است
از پنجره ی ابر سپید آمده است
برخیز ببین دوباره از مشرق عشق
یک صبح پر از نور امید آمده است
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست،
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست،
با عشق تو شب را به سحرگاه رسانم،
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست،
تمام حرف دل است، اینکه با تو می گویم
به حرمت قلمم دل بده به اقراری
خیال و واژه شعری ردیف حال منی
قسم به جان غزل حس و حال اشعاری
اگر که خواب پریشان هر شبم هستی
نسیم و شبنم صبحی برای بیداری
بهار را به نگاه تو می...
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس،
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس،
با این همه حال و در چنین تنگدلی ،
جا کرده محبت تو چندان که مپرس،،
دلتنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست،
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست،
با عشق تو صبح را به سحر گاه رسانم،
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست،،
ای در دل من میل و تمنا همه تو
واندر سر من مایهٔ سودا همه تو
هر چند به روزگار در می نگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
تویی آن هستی جانم تمام دین و ایمانم
نهان کردم زچشمانت دل غمگین و شیدا را
زاعماق وجود خویش صدایت می زنم جانم
تویی آن عشق پنهانم تمام هستی و جانم
به دنبالت عزیز جان بگردم کل دنیا را
صبح است بیا ،تا که غزل ساز تو باشم
مستِ مِىِ آن نرگس شیراز تو باشم
برخیز تو ای ، مطلع اشعار شبانه
تا وقتِ سحر، نقطه ی آغاز تو باشم
از فکرِ تو شبا خوابم نمیبره
نمیتونم این فکر رو از سرم بیرون کنم
چه کنم که نمیتونم بهت برسم
امان از جدایی، جدایی،
از هر دردی بدتر جدایی،،،
دیشب خوابِ تورا دیدم چه رویای پر شوری
انگار که توی خواب دیدم تو سالها از من دوری
تورا توی باغی دیدم که سر تا سر خزان بود
هزارون چشم پر زِ اشک ، به طاقِ آسمون بود
مثال عکس قرص ماه میون آب نشستی
تا دست دادم بگیرمت ،...
به گذشته بر می گردم
به سراغ خاطراتم
تازه می شود دوباره ،از تو داغ خاطراتم
به تو می رسم همیشه
در نهایت رسیدن
هر کجا باشی و باشم
به تو بر می گردم حتما
این تویی همیشه ی من
توی آیینه ی تقدیر
با همه شکستم از تو ،نیستم...
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آن جا که وصال دوستانست
والله که میان خانه صحراست
نسیم صبح پنداری ز کوی یار میآید
به جانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
به صد اکرام میباید به استقبال او رفتن
که بوی دوست میآرد ز کوی یار میآید
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من...