رُز کاشتم ولی فک نمیکردم به جاش کاکتوس دَراد!
چقدر حال دادیمو زدن تو حالمون
امروز یکی بوی عطر تو را میداد عمیق نفس کشیدمش
ما دیر آمدیم یا زود؟ هر چه بود به موقع نبود
حال ما خوب است، اما تو باور نکن
چشم از پنجره بردار منجی در آینه است
آسمون عاشق گل بود گریه می کرد که گل بخنده...
قلب ساخته شده است که شکسته شود
جوری زندگی کن که اسمت با جسمت نره زیر خاک
منو هیچکی نمیفهمه جز تو ی نفر...
لعنت به اون شب که تا صبح گریه می کردم
زیبایی در هر چیز هست حتی تاریکی و سکوت
یه چیزایی هست که دست من نیست مثل دستات...
چشمانت شروع یک جنگ تحمیلی بود!
تو امروز من و تمام فرداهای منی
ای بر پدرت دنیا آهسته چه ها کردی .
دلواپسی هامون جای دلخوشی هامون رو گرفته
یه نفر که دل شنیدن دآشته بآشه ،گوشو که همه دآرن
چه نسبتی باهاش داری؟ به فکرش هم خطور نمیکنم
من عاشق خندیدنش شدم، ولی اون خوشحالیمو دوست نداشت
فکر کنم ما رو بدخط نوشتن که کسی نفهمه چمونه
هیچ وقت عوض نشو، من همین جوری که هستی دوستت دارم
باهررنگی رفافت کن امارفاقت را رنگ نکن
اگر واقعا عاشق کسی باشی، وفادار بودن آسونه