جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
گر بکوبم با خیالت تا کجاها رفته اممردمان این زمانه سنگسارم می کنند...
میخواهمعوض شودنقش هاتو در انتظاربمانیو برنگردممگر در خیالت...
خیالت را سوزانده امامان از دودش...
همان بازی کنم با زُلف و خالت که با مَن میکند هر شب خیالت...
دو سومم را تو تشکیل میدهیالباقی را خیالت ... !...
با من خیالت همره است امشب ......
من دلم پیش کسی نیست!خیالت راحت...منم و یک دلدیوانه ی خاطر خواهت......
با خیالت زنده ام رویای من تعبیر شو در کنارم زندگی کن در کنارم پیر شو......
گر بگویم با خیالت تا کجا ها رفته اممردمان این زمانه سنگسارم می کنند...