یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
هر کی تظاهر به هر چی میکنه، درست تو باطن عکس اونه!...
باطنش،همچو پشت آینه بود ظاهر هر که صافتر دیدم...
شبیه رفتن من اشک های تو هم جاریستنپرس آن روز بی چارگی ام به خاطر کیستتو آفتاب حیات آوری برای همهاگر من آدمکی برفی ام گناه تو چیست؟شکستی و ریختم به پایت جهانم را حالابرو برای همیشه ، خرابه جای تو نیستشبیه باد اگر «بودنت» به رفتن استچگونه از تو بخواهم که چند لحظه بایست؟زغالم می بینی و از ظاهرم گریزانیوگرنه باطن الماس و من که هر دو یکیست!...
آراسته ظاهریم و باطن، نه چنانالقصه، چنانکه می نماییم، نه ایم...
زیبایی یک زنبه باطن اوست نه به ظاهرش!وقدرت یک مردبه حمایت کردن اوستنه زور گفتنش......
کسی از باطن زیبای ادما خوشش نمیاد!...
زمان زیادی گذشت که فهمیدم اونی که میخوای نمیشه…فهمیدم بی تفاوتی بزرگترین انتقامه…تنفر یک نوع عشقه…دلخوری و ناراحتی از میزان اهمیته…!غرور بزرگ ترین دشمنه…خدا بهترین دوسته…سلامتی بالاترین ثروته…آسایش بهترین نعمته…فهمیدم رفتن همیشه از روی نفرت نیست…هرکی زبونش نرمه دلش گرم نیست…هرکی اخلاقش تنده، جنسش سخت نیست…و هرکی میخنده، بدون درد و غم نیست…ظاهر دلیلی بر باطن نیست…فهمیدم کسی موظف به آروم کردنت نیست…فهمیدم جنگ کردن با بعض...
گریزانم از این مردمکه با من به ظاهرهمدم و یکرنگ هستندولی در باطن از فرط حقارتبه دامانم دوصد پیرایه بستند....
خنده ی خشکی به لب دارم ولی بارانی امظاهری آرام دارد باطن طوفانی ام...