شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
افسوس که عمر خود تباهی کردیم صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم در دفتر ما نماند یک نکته سفیداز بس به شب و روز سیاهی کردیم...
گفتم که: الف،گفت: دگر؟ گفتم: هیچدر خانه اگر کس است، یک حرف بس است...
شیخ بهایی چه زیبا میگوید:آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :اگر بسیار کار کند، می گویند احمق است!اگر کم کار کند، می گویند تنبل است!اگر بخشش کند، می گویند افراط می کند!اگر جمعگرا باشد، می گویند بخیل است!اگر ساکت و خاموش باشد می گویند لال است!اگر زبان آوری کند، می گویند ورّاج و پرگوست!اگر روزه برآرد و شب ها نماز بخواند می گویند ریاکار است!و اگر نکند میگویند کافر است و بی دین!لذا نباید بر حمد و ثنای مردم ا...
ای عاشق خام، از خدا دوری توما با تو چه کوشیم؟ که معذوری توتو طاعت حق کنی به امید بهشترو رو! تو نه عاشقی، که مزدوری تو...
افسوس که نان پخته، خامان دارنداسباب تمام، ناتمامان دارند، آنان که به بندگی نمی ارزیدنددامروز کنیزان و غلامان دارند!...
تا منزل آدمی سرای دنیاستکارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاستخوش باش که آن سرا چنین خواهد بودسالی که نکوست، از بهارش پیداست...
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟...
تا بتوانی، ز خلق، ای یار عزیز!دوری کن و در دامن عزلت آویز!انسان مجازیند این نسناسانپرهیز! ز انسان مجازی، پرهیز!...
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر استشمشاد سایه پرور من از که کمتر است؟...
شیخ بهایی:علامت احمق سه چیز است :- از هدر رفتن عمر باکی ندارد - از حرف های بیهوده سیر نمی شود - تاب همنشینی کسی که عیبش را ببیند ندارد...
آراسته ظاهریم و باطن، نه چنانالقصه، چنانکه می نماییم، نه ایم...
خواهد به سر آید، شبِ هجران تو یا نه؟ای تیر غمت را دلِ عشاق نشانه ...
ز جام عشق اومستم... ...
سوم اردیبهشت ،روزبزرگداشت شیخ بهایی و روز ملی کارآفرینی مبارک باد...
.ای خوش آن روزی که پیشت، جان سپارد جان من.. ️️️...
عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبودنوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود...
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو️️️...
آن کس که بدم گفت بدی سیرت اوستوان کس که مرا گفت نکو خود نیکوستحال متکلم از کلامش پیداستاز کوزه همان برون تراود که در اوست...
صد سال ره مسجد و میخانه بگیریعمرت به هدر رفته اگر دست نگیریبشنو از پیر خرابات تو این پندهر دست که دادی به همان دست بگیری...
هد نکند گنه، که قهاری تو ما غرق گناهیم، که غفاری تو او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام، خوش داری تو؟...
از ناله عشاق ، نوایی بردار وز درد و غم دوست ، دوایی بردار از منزل یار ، تا تو ای سست قدم یک گام زیاده نیست ، پایی بردار...
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیمدر قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟مازدوست غیرازدوست، مقصدی نمیخواهیمحور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی...
من آینهٔ طلعت معشوق وجودم از عکس رخش مظهر انوار شهودم ابلیس نشد ساجد و مردود ابد شدآن دم که ملائک همه کردند سجودم...
یارب ! چه فرخ طالعند،آنانکه در بازار عشق خریدندو دنیای دون بفروختند...
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دیدپروانه در آتش شد و اسرار عیان دیدعارف صفت روی تو در پیر و جوان دیدیعنی همه جا عکس رخ یار توان دید...