تو مرا در دردها بودی دوا
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری
ای صبا حالِ جگر گوشهٔ ما چیست بگو درد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو
نیست مرا جز تو دوا یار جگر گوشه ی من...!
افتادگان چو تکیه به دست دعا کنند صد درد را به قطرۀ اشکی دوا کنند
رُخ بنما که چشم توست دوای چشمان تَرَم
ای کاش وقتایی که دردی رو دوا نمیکنیم حداقل دردی رو به دردا اضافه نکنیم
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری
از همان جا که رسد درد همان جاست دوا
تو دوای دوام بی تو دنیارو نه نمیخوام
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد
بیمار غمم عین دوایی تو مرا
نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من