قلب من است،ولی در حصار تو
فقط یار من و یار من و یار خودم باش
تو این هوای برفی فقط تو می چسبی عشقم
افتاده ام درست ته چال گونه ات پای دلم شکسته و بهتر نمی شود
وقتی طلوعم تو باشی روزهایم با صبح بخیر تو شروع میشود
طلوع صبحگاهت به شادابی باران و روزت به سفیدی برف زمستان
من سرما زده را گرم در آغوش بگیر به هوای بغلت بود که سرما خوردم
سرزده باش مثل برف ذوق مرگم کن با آمدنت
من به تو دلگرمم با اینکه برف میاد...
گرمای آغوش تو برای زمستان من بس است
باران یا برف...چه فرقی می کند؟ تو که باشی ،هوا که هیچ زندگی خوب است
زمستون و روزای برفیش برام سرد نیستن تا وقتی که خاطرات گرمت همرامه...
برف هم دلیل عاشقانه ای ست برای سفر به آغوشت. عشق راهش را پیدا می کند.
نباشی من هیچ حسی به روز برفی ندارم
بلند و عاشقانه می بوسمت... می خواهم صدای عشق... دنیا را بر دارد... ️️️
با مانع یا بی مانع میخواهمت و کوتاه نمی آیم
دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی !
مَن چنان عاشقِ رویت که زِ خود بی خبرم .. !
من تورو واسه زندگی نمیخوام من زندگی رو به خاطر تو میخوام ️️️
جملههای امری بعضی وقتا خیلی خوبن مثلا وقتی میگه حرف نزن بیا بغلم
پریده رنگ و رویم/چقدر پشت ابرها/مخفی میشوی؟
وقتی به آسمان نگاه میکنم زیباترین ستارهی دنیا را می بینم یعنی تو
مگه میشه تو باشی و من آرزوی دیگری داشته باشم؟
عطر موهایت در باد طعم چشمانت در یاد..