پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار!...
ظاهر آراسته ام در هوس وصل، ولیمن پریشان تر از آنم که تو می پنداری...
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می کندهر دلی را روزگاری عشق ویران می کند...
تو همان دلبر معروف دلم باشمنم آن دلداده مجنون و پریشان...
هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس......
زندگی درد قشنگیست! بجز شب هایش ...که بدون فقط حال پریشان دارد......