یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
بعدِ او؛ من با خودم هم دشمنمبوته یِ هر عشق را از بَر کَنَمعشقِ او؛ حالِ دلم بد کرده استروزگارم را مردد کرده استقابِ عکسی از پریشان حالی اَماز جنونِ عشق دیگر خالی اَم✍شیمارحمانی...
آسمان خودرا ببین...... چقدر پریشانه .....پس هوای آسمان .... خودرا داشته باش.. ..زندگی کوتاهه.... آسمان دلت را حیف نکن.............
چه باجون ودل کردی که یه مردشادوُسَرزنده پریشون وبی قراره مثّ یه مُرغ پرکنده...
طرح لبخند تو پایان پریشانی هاست......
که میآید به سروقت دل ما جز پریشانی؟که میپرسد بهغیراز سیل، راه منزل ما را؟...
گاه گویم که بنالمزِ پریشانیِ حالمباز گویم که عیانستچه حاجت به بیانم...
طرحِ لبخندِ توپایان پریشانیهاست ......
گفتم از قصه ی عشقت گرهی باز کنمبه پریشانی گیسوی تو سو گند / نشد...