متن جملات منتخب

هاروکی موراکامی :

بزرگترین گناهانی که جامعه مدرن را می آزارند افزایش دروغ و سکوت است. گستاخانه دروغ میگوییم و بعد زبانمان را قورت میدهیم ...

به آواز باد گوش بسپار

زندگی همیشه به زیبایی به نفع شما عوض میشود
حتی زمانی که اینطور به نظر نمی رسد

سیمین دانشور :

دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است
اگر با محبت غنچه ها را آب دادی باز می شوند
اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده می شوند.

سووشون

به کسی که تو کارش بهترینه اعتماد کن

از جایی که هستی لذت ببر
دست از نگران بودن برای چیزهایی که اختیارشون را نداری بردار
یکم زندگی کن...

‏آدم ها خوشبخت تر می بودند،
اگر خیلی چیزها را زودتر اعتراف می کردند.
همه ی ما، به تعبیری، زندانیِ فلان خاطره، یا ترس، یا سرخوردگی هستیم.
هویت ما ساخته ی آن چیزهایی ست که نمی توانیم تغییر بدهیم.

چارلی چاپلین:

وقتی گلی را دوست دارید ، آن را می چینید !
اما وقتی عاشق گلی هستید ، آن را هر روز آبیاری می کنید. فرق بین عشق و دوست داشتن این است ...

کوتزی :

به خودت کمی اهمیت بده
وگرنه لا به لای زندگی از بین میروی
و هیچ کس هم نمیفهمد...

هرگز خود را فردی شکست خورده تصور نکنید زیرا ذهن پیوسته خواهد کوشید این تصور را کامل کند.

نورمن وینست پیل

روزی همه می میرند اما پیش از مردن زندگی می کنند.

جروم دیوید:

قرار نیست من طوری زندگی کنم که دنیا دوست داره
خب طبعا قرار هم نیست دنیا همونجوری بچرخه که من دوست دارم
این به اون در..
خیالی نیست

جان ماکسول :

زندگیِ شما تغییر نخواهد کرد
مگر آن که کاری را که هر روز آن را انجام می دهید تغییر دهید.

فرانتس کافکا:

آنچه که جرأت می خواهد، دوام آوردن است
خود را به زندگی سپردن است، گذراندن به
ظاهر بیخیال روزهاست ...

آلبر کامو :

آدم ها یکبار عمیقاً عاشق مى شوند
چون فقط یک بار نمى ترسند که همه چیزِ خود را از دست بدهند ، اما بعد از همان یکبار،ترس ها آن قدر عمیق مى شوند که عشق دیگر دور مى ایستد.

رابرت بنوی:

گاهی عشق آن چیزی که بر زبان می آوری نیست ، بلکه چیزیست که با رفتارت به او ثابت می کنی ...

اورهان پاموک:
دوست داشتم از تو دروغی بشنوم ، زیرا انسان تنها زمانی دروغ می گوید که ترس از دست دادن چیزی او را آشفته کند.

آرزوها مثل لباس می مونند. گاهی وقتی بهشون می رسی که دیگه اندازه ات نیستند !

فردریش نیچه :

آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای!
از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم...

ژوان هریس :

ناگهان دلت می گیرد
از فاصله بین آنچه می خواستی
و آنچه هستی...

تو به کسانی که دوستشان داری میگویی که چطور
از مسیرهای اشتباه پرهیز کنند
نه به این خاطر که بخواهی آنها را سرزنش کنی
یا بگویی که برتری اخلاقی داری
تو این کار را میکنی ،به این دلیل که نمی خواهی آنها هم بسوزند!

«اکنون که از ساده ترین چیز ها متأثر می شوی، بسیار رنج خواهی برد دوست من. این جهان با آدم های بسیار حساس، سر سازش ندارد.»
- غادة السمان.

ناظم حکمت:

من در دنیای « ممنوع» زندگی می کنم اما چیزهای ممنوعی هم هست که می تواند گوشه ی قلبت پنهان کنی مثل « عشق»، «اندیشیدن» و « دریافتن» .

گم شدنِ آدمها امری طبیعی است اما اینکه خود را گم کنند، تنها نتیجه ی جهل و حماقت است.

خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن
خیلی زیاد،خیلی!