هر چه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد
پشت سر پشت سر پشت سر جهنمه روبه رو روبه رو قتلگاه آدمه روح جنگل سیاه با دست شاخه هاش داره روحمو از من میگیره تا یه لحظه میمونم جغدا تو گوش هم میگن پلنگ زخمی میمیره راه رفتن دیگه نیست حجله ی پوسیدن من جنگل تیره قلب ماه سر...
کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرد تو رو دید و به یاد من نیفتاد به یاد هق هق بی وقفه ی من توی آغوش معصومانه ی باد
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم؟ چرا به من شک میکنی؟ من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هقهقمو؟ گریه نمیکنم نرو،...
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش ، خوشا ایثار خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن در یار چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن...
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی
برای خواب معصومانه ی عشق کمک کن بستری از گل بسازیم برای کوچ شب هنگام وحشت کمک کن با تن هم پل بسازیم
آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیره پل بین دو مرگه مرگی که ناگزیره حتی خود تولد آغاز راه مرگه حدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه
آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت در خزان سینه افسرد
شب آشیان شبزده، چکاوک شکستهپر رسیدهام به ناکجا، مرا به خانهام ببر کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن از آن تبار خودشکن تو ماندهای و بغض من