سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
حالم را که میپرسد، خوب میشوم !اگر در حال سوختن در آتشی باشم، آتشم گلستان میشود! اگر در دل نهنگی باشم، نهنگ تفم میکند روی ساحل! اگر در حال بریدن سرم باشند، وحی میشود چاقو را زمین بگذارند و در آغوشم بکشند!حالم را که میپرسد پلاسکوی درونم تبدیل به پالادیوم میشود! خرابههای بمم تبدیل به چهلستون میشود! صدای نکرهام گوگوش میشود ...ذوق میشوم شوق میشوم، بچهی شاد سرکوچه میشوم، بنز میشوم، پنهلوپه کروز میشوم، عزیز میشوم ......
بین ما هر چی بوده تموم شده، عشق این دوره چه بی دووم شده...
یادم باشه یادت باشهدروغ نگیم به همدیگهدوسم داری دوست دارماینو چشامون به هم میگه...
تو از شهر غریب بی نشونی اومدیتو با اسب سفید مهربونی اومدیتو از دشت های دور وجاده های پر غباربرای هم صدایی هم زبونی اومدیتو از راه می رسی ، پر از گرد و غبارتمومه انتظار ، می آید همرات بهارچه خوبه دیدنت ، چه خوبه موندنتچه خوبه پاک کنم ، غبار رو از تنتغریب آشنا ، دوست دارم بیامنو همرات ببر ، به شهر قصه هابیگر دست منو ، تو او دستاچه خوبه سقفمون یکی باشه با همبمونم منتظر تا برگردی پیشمتو زندونم با تو ، من آزادام...
توی یک دیوار سنگی.. دو تا پنجره اسیرندو تا خسته دو تا تنها.. یکیشون تو یکیشون من...
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادتهنبودنت فاجعه ، بودنت امنیتهتو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هواییکه از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی...
برای خواب معصومانه ی عشقکمک کن بستری از گل بسازیمبرای کوچ شب هنگام وحشتکمک کن با تن هم پل بسازیم...
آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیرهپل بین دو مرگه مرگی که ناگزیرهحتی خود تولد آغاز راه مرگهحدیث عمر و آدم حدیث باد و برگه...
دستش و تکیه داده بود به گاز و بهمن میکشید، صدای النگوهاش با پوک های سیگار میپیچید تو آشپزخونه،تو تابه کباب لقمه های ظهر روی نون با جعفری و کره گرم میشدن، هنوز هوا گرم بود، صدای پنکه از سالن خونه میاومد تو آشپزخونه ، من سیر له میکردم که بریزیم لای پلو، ثریا تو اتاق دراز کشیده بود .از پنجره نور ماشینها که رد میشدن پیدا بود، موبایل رو کانتر بود و یه سلکشنی پلی شده بود که توش ، همه چی بود، گوگوش و ابی و داریوش، یهو یه جز که معلوم نبود اون وس...