گفت: از وقتایی که به من خیره میشی میترسم
پرسیدم:چرا؟
گفت: آخه جدی میشی،ترس برم میداره،حس میکنم هنوز نمیشناسمت،احساس میکنم غیر قابل پیش بینی میشی؛اصلا وقتی جدی بهم نگاه میکنی فکرت کجاست؟
گفتم: وقتی بهت جدی خیره میشم،میرم چهل سال بعد،وقتی گوشه چشم هات چندتا چروک داره،دور لب هات پر...