متن حجت اله حبیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حجت اله حبیبی
وقتی
می خندی ،
کو
کجاست
حوری
در افق محو شد، پلیدی ها
سخنی از بهشت اینجا نیست .
حجت اله حبیبی
چمدان اشکم را
ببند ،
راه
طولانیست .
حجت اله حبیبی
گَرده ها را
زنبور ،
گِرد کرده در کندو ،
غنچه رویایی ،
قطره ای ، بی شمار ،
از یک گُل .
حجت اله حبیبی
بعد رفتن /کوچه / سکوت / اشک/
چشم دوخت به راه/
قصه می بافد / پنجره / در هیاهوی سرد تنهایی .
حجت اله حبیبی
در افق
کوچه پنهان
محو ،
تنها ،
دو راهی ها ،
اشک
گویا درست می آمد ،
دل ولی
اشتباه می رفت.
حجت اله حبیبی
بعد از تو
عکسی مبهم
می شوید
مشتی خاطره را،
دالان ،
کبودی ،
افق
سرک می کشد آینه را ،
زرد ،
پژمرده ،
نقاش چشمانم .
حجت اله حبیبی
برف
در اضطراب ،
چاله ها ، پُر ،
خیابان خیس،
سر به زانو نهاد ،
کودک،
می خورد غم ،
ولی چه سود،
ساندیس.
حجت اله حبیبی
باز ، مِشکی ،
قلم در دست،
خاطرات کلاغ را
خط زد
با مدادی به سرخی ماتم،
زخم کاری
به جان آدم زد
حجت اله حبیبی
پسین بود،
خورشید پس ابر
بارون، نم نم
و خیابون که تو را دعوت کرد،
و من
از پشت غبار
« خویش» را گم کردم .
حجت اله حبیبی
تنهایم ، تنها ،
امّا
عشق ، رهایم نمی کند !
حجت اله حبیبی
ماه می گرید
وقتی ،
حوض
با ماهی
قهر می کند .
حجت اله حبیبی
زمستون ،
برف ،
کولاک
سرما ،
باز جمع اند ،
و من
تنها خودمو به آغوش می کشم.
حجت اله حبیبی