سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
من از این همه عشقی که به تو دارمبی تو بی قرارمتوی این تاریکی های شبتوی این دریایی از تنهاییتو...
دلِ من دریائیه ، تو بزن ماهیاشو زنده بکُشبزن یه زخمِ درشتتو بزن مرجانشو جر بده و بنداز جلوشتو درار مروارید از صدفشو بهم بده فحشدلِ من زندون داره ،تو بزن میله هاشو خم بکنشتو بزن نیش به من و ، بعد بکن عشقیا اصاً چیزی نگو ، چشات میگه حرفو خودشطبیعیه بخوریم من و تو چشمتنِ تو قفلی داره قفل به رو هر کی وا نکنبیرون که میری خودتو، خب انقده زیبا نکنقشنگیات مالِ منه ، چشم غره هات مالِ همهدلم میخواد که توو تُنگِ ت...
دیگر گونه هایت بوی\ لیلا \ نمی دهد و حس گندمزارهای تابستان از گیسوهایت جاری نمی شود در اشتیاق جوانم .وقتی می بوسمت ، پودر می خورم از گونه هایی که در ظهر این شهر عرق می کند و طعم گل مجسمه سازی می گیرد...من چرب می شوم روی لبهایی که دروغ می بوسد و همواره می ماسم ...خیلی وقت است که در نگاه دریایی ات چشمهای گربه نشسته است . تو دیگر بوی لیلا نمی دهی ، آری .تنها وقتی خواب هستی ، می بینم که چه وحشیانه معصومی !حالا دیگر گربه ای مرا نگاه می...
آتش نشانان دریادلانی هستند که در هنگام بروز حوادث جان به کف و بی محابا دل به آتش می زنند و دل دریایی داشتن یعنی همینروزت مبارک...