فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور رفته ای... اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم... و اشک های خداحافظی را !!
جهان اگر برپاست هنوز کسی / کسی را دوست دارد اگر چه دیر اگر چه دور...!
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم / گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام فرسنگها هم دور باشی هوایت که به سرم بزند می نشانمت… کنار رویا هایم دستهای دلواپسی ام را قفل میکنم به بودنت… تو… همان جان منی… که گاهی می رسی به لبهایم….
تو را باور دارم از میان اشک ها و خنده ها تو را باور دارم حتی اگر از هم دور باشیم تو را باور دارم حتی صبح روز بعد آه وقتی سپیده نزدیک می شود آه، این احساس هم چنان در قلبم است مگذار زیاد دور شوم، مرا پیش خود...
این عصر چقدر غم انگیز است انگار در تمام قطارها و اتوبوس ها تو ! دور می شوی...........
این عصر چقدر غم انگیز است انگار در تمام قطارها و اتوبوس ها تو! دور می شوی...