دست هایت را به دریا بده رقص کن با موجی که تو را می خواند و قدم بزن روی شن های خوابیده. رویای گمشده صدا می زند تو را و نسیم آرام آرام رازها را به هم می بافد اما افسوس که خورشید در آغوش دریا جا مانده.
صبح جمعه ات بخیر هر کجا هستی یاد من باش ... من با تو چای نوشیده ام سفرها کرده ام آه ای رویای گمشده هر کجا هستی صبح جمعه ات بخیر ...