شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
تندیسی شده ام خیره به ماه و زاغِ سیاه را چوب می زنم؟؟؟ ولتاژ ِ تنت خشک کرد اندام مرا ....
روزی، من و تو، با هم، رفتیم به باغ🌳آویزان بود، رو درختی، یک زاغ🌳گفتی تو که عبرتِ کلاغان است این🌳من سوخت دلم، به حالِ آن بچّه،کلاغ🌳 زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)🌿🌳🌴🌿...
حیوانات مزرعه همیشه باید کار می کردند ، نه شیر گاوها به گوساله هایشان می رسید و نه تخم مرغ ها منجر به تولد یک جوجه ؛ همه دسترنج حیوانات متعلق به آقای "جونز" صاحب بی رحم مزرعه بود ! غذای حیوانات مزرعه اندک و در حد بخور و نمیر بود ، تا جان داشتند از ترس چوب و ترکه کار می کردند ... در این مزرعه "زاغی" بود که رابطه خوبی با آقای جونز داشت وآقای جونز از شیر گاوها به زاغ نیز میداد. زاغ برای حیوانات مزرعه از دنیایی دیگر حرف می زد،...