متن رباعیهای زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رباعیهای زیبا
صاحب سخنی و صاحبِ انجمنی
در دولتِ عشق، مالکِ قلبِ منی
از دیده گُمی و سازِ قلبم دستت
میسازی و مینوازی و میشِکنی
آغوشِ تو بوی مهربانی دارد🥀
دستانِ تو حسِ زندگانی دارد🤝
ای کاش همیشه فصلِ باران باشد🌨
آن آب و هوا از تو نشانی دارد💕
مانندِ سپیده پاک و زیبا شده ای💛
پر شور ترین حرفِ لبِ ما شده ای💜
خورشیدِ من از چشم تو بیرون آید🌝
فانوسِ من و دیده ی دریا شده ای🌬
روزی، من و تو، با هم، رفتیم به باغ🌳
آویزان بود، رو درختی، یک زاغ🌳
گفتی تو که عبرتِ کلاغان است این🌳
من سوخت دلم، به حالِ آن بچّه،کلاغ🌳
زهرا حکیمی بافقی
(الف احساس)
🌿🌳🌴🌿
در باغ قدم زدن بسی زیبا بود🌳
حسّی به میانِ گلِ جانِ ما بود🌳
آن منظره ی دار و درخت و، استخر🌳
در قابِ نگاهِ من، پر از رویا بود🌳
زهرا حکیمی بافقی
(الف احساس)
🌿🌳🌴🌿
بر شیشه ی احساس کسی چنگ نزن
با زخم زبان به دیگران سنگ نزن
وقتی که خبر نداری از سر کسی
بیهوده به او تهمت صد رنگ نزن
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
از روزنِ احساس، تو را دیده دلم/
پروانه ی رخسارِ تو گردیده دلم/
هر برگ، زِ گلبرگِ رخِ خوبِ تو را/
تکرار به تکرار، پسندیده دلم/
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
احساس، به جامِ نگهِ «تو»، دارم؛
پیوسته از این حسّ صفا سرشارم!
آیا که شود، باز بیایی پیشم؛
تا بنگری احساسِ دلِ بیمارم؟
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس
برخیز؛ بیا، نزدِ دلم؛ دلدارم!
آخر، منم انسانم و یک دل دارم!
یک دل؛ که نه صد دل، شده ام شیدایت؛
گل بوسه ی حس، بر لبِ «تو»، می کارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب: دل گویه های بانوی احساس
با یک دلِ حسّاس، پر از، احساسم
افسوس که هرگز تو نداری پاسم
آب از سرِ من هم که گذشته دیگر
بگذار بگویند که آس و پاسم
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)