متن کردستان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کردستان
باپیرم مرد،
باوکمیش!
بڕاکانەم یەک به یه ک پاتوڵ و فەڕتووس،
مووه کانی منیش قڕبۆز!
هەموو جیهانەم پیر و بەعومر بوون،
بەڵام داخی تۆ هێشتا جەوانە،
ای کوردستان!
◇
پدر بزرگم مرد،
پدرم هم!
برادرهایم تک به تک فرتوت،
موهای من هم جوگندمی!
همه ی جهانم پیر شدند،
اما داغ...
در کردستان کارها را تقسیم کرده اند
مردم رنج می کشند و
مسئولان هم
بر رنج مردم سوارند.
شعر: فرهاد پیربال
برگردان: زانا کوردستانی
جلوی دیدگانِ همه ی جهان
همچون قربانی، گردنم را زدند.
ستمگران سَرِ بریده ام را بر بالای دست گرفته اند
و هیهات که فریادم هیچگاه به گوش خدا نمی رسد.
...
من همیشه شنگال* بوده ام و می مانم!
پیش از ظهور داعش و
بعث و عثمانی و تیمور لنگ......
چقدر آرزو دارم که یک صبح،
یگانه عشقم،
بگویدم: صبحت بخیر همه کسم!
هرچند این آرزوی من
در قبال رویای چهار میلیون کُرد
که در آرزوی داشتن سرزمینی و
نقش بستن نام کردستان بر روی نقشه ها
هیچ ارزشی ندارد.
شعر: سارا پشتیوان
ترجمه: زانا کوردستانی
هر صبح،
به یادت،
چشم به افق می دوزم و
برای آزادی در روز پیش رو
برای شرق کُردستان و
چهار پارچه ی کُردستانم
سرودی اتحاد می خوانم.
شعر: عمر علی
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی
من کُردستانم
برگی بی شاخه و
شاخە ای بی تنه و
تنه ای بی ریشه و
ریشه ای بی خاک و
خاکی بی نقشه و
نقشه ای بی مرز و
مرزی بی مرز...
اما همچون آرارات، پیرمگرون و دالاهو
همچون قندیل بلند و محکم ایستاده ام
همچون خورشید در مصاف...
مرگ
نام دیگر کردستان است
اینجا تمام بلوط ها
یا سر زده می شوند
یا می سوزند؛
تا ققنوس وار
در خاکستر خود جوانه بزنند!
زانا کوردستانی
اوج می گیرم؛
چون هه لوی به رزه فه ر*
گرچه مرزهای سرزمینم محدود است؛
اما
انتهای آسمان کردستان
--ناپیداست.
* عقاب بلند پرواز
زانا کوردستانی
کوردستان بنه ماڵه مه
خۆڵی دایکه م
شاخ و کوێسانی باوکه م
خورۆشی سیرۆان ده نگی منه
هه ڵفڕینی هه ڵۆه کانی شه ڤڕه شکه م
شاهۆ و قه ندیل ناو براکانم
هه ڵاڵه برمه خوویشکه م
به ڵام خۆمیش حه لبجه م
مه غدور و بێکه س
لێ به...
آسمان،
باران،
کوهستان،
کُردستان آزاد،
آتش و
تو!
زیباترین دارایی های من در هر عید نوروزید.
شعر:دلبرین عبدالفتاح
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
فانوس، در گوش های دیوار، نجوا می کند:
- اگر تاریکی نباشد، من دیگر ارزشی ندارم؟!
من هم می گویم:
- اگر کردستان نباشد،
من، درد آوارگی ام را کجا به حراج بگذارم؟!
شعر: روژ حلبچه ای
ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی