جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
تو از قبیله لیلاهای مجنونیجمع عاشق و معشوق در یک کالبدتو نهایت چیزی هستی که میشود از خدا خواستتو زندگی هستی...
یک شهر رایک عمربا تو گشتم و اصلا نفهمیدم چراچرا هیچ کجای این شهر آنقدر زیبا نیستکه بشود دستانت را گرفت و بوسید گونه هایت را...
انتحار خواهم کردبرای رسیدن به تو -که پشت هزاران نه پنهان شده ایتو عالی ترین دلیل انقلابیو من چریکِ منتظرِ یک خنده تو...
شب را تصور کنبی ماهچقدر بی روح است ؟مانند دل من بی تو...
سفید چون اولین برف زمستانمو سرد چون ایست زمین در دل بھمن تو اوجی من فرود...دستانم خالیخالی چون دستان فرشته ی نیکی در یلدای طولانیو تو ھمه چیز را داریمثل عزرائیل زمستانچه بدبختم منچه خوشبختی توتو بابانوئل ، من گوزن سورتمه ی بابانوئلتو معروف میشوی ، من بارکشبی خیال من بانومن خرسم رفته ام به خواب زمستانی!...