سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم تُرا هر قدر افشرده ای دل را ، بیفشارم تُرا
سخت میشه وقتى رویاتو با یکى میسازى و با یکى دیگه زندگى میکنى..
انتظار سخت است فراموش کردن هم سخت است... اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یا فراموش کنی از همه سخت تر است...
ندیدنت سخت است اما همین که میدانم هستی و حالت خوب است دنیایم زیباست...
عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی برای زن؟ یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند؟
حس تجریش سرد و بارونی افتاب تنبل زمستونی یا مثل آخرای مهمونی مثل عصرای جمعه دلگیرم مثل تنهایی و پیاده روی توی دلدادگی زیاده روی مثل یه مشت قرص دوز قوی وقتی نیستی یه گوشه میمیرم رنگ چشمامو وقتی یادت رفت با خودم گفتم اینجا آخرشه مثل باغی که گر...
سخت نیست. بعد از تو هیچ چیز سخت نیست
تو را من سخت محتاجم
باید رفت ! و این لغت رفتن چقدر سخت است...